روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند: آن شبی که ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلبفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با اوبیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید . اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم، آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند و از گرسنگی سنگ به شکم خود بسته بودند…
مواظب باشیم برای رسیدن به ارزوها و خواسته های دنیایی مون ؛علی فروشی نکنیم.